مدتیه که خودم رو آماده میکنم برای اینکه به صورت دورکاری با وبسایتهای خارجی کار بکنم و توی بلاگها و قسمت مستندات به یه Technical Content Writer تبدیل بشم. اولین قدمم رو پارسال با گرفتن آیلتس برداشتم اما حقیقتش رو بگم چندان کمکی توی نوشتن بهم نکرد و نتونستم خیلی توی مسئله Creative Writing روش حساب کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا به جای مطالعه کتاب به زبان فارسی یا کوردی، کلا روند مطالعاتیم رو به زبون انگلیسی دنبال کنم و در اولین تلاش یک بلاگ پست نوشتم.
البته اینکه چقدر موفق بودم یا نه به مخاطبین بستگی داره اما به صورت کلی خودم از این بلاگ پست خیلی خوشم اومد و به نظرم رسید که واقعا میتونم روی این توانایی کار کنم و توسعهش بدم. برای مطالعه کامل به لینک زیر مراجعه کنید:
یک هفته دیگه گذشت و مقالات و مطالب و تولید محتواهای جدید و چندتا چالش دیگه که به صورت یکسری نکته و یادداشت مینویسم. اول از همه اینکه تولید محتوا برای راکت، پچیم و همروش کماکان پیش میره و توی یک هفته گذشته جمعا ۱۲ مطلب جدید نوشته شده که فکر کنم حول و حوش ۲۰ هزار کلمه باشه.
نمیخوام دونه به دونه مقالات رو با جزئیاتشون بذارم فقط عناوین رو قرار میدم که مطلب شلوغ نشه. اما قبل از اون دو چیز بگم.
هدلاین یا همون عنوان مطلب، اولین و اساسیترین چیزیه که در کنار تصویر شاخص میتونه کاربر یا بازدیدکننده رو به خودش جلب کنه. در واقع انتخاب یک هدلاین یکی از چالش برانگیزترین بخشهای تولید محتوا به حساب میآد و خلاقیت و شناخت خوبی از مخاطب میخواد تا بتونیم یه هدلاین جذاب و گیرا بنویسیم. توی این بلاگ پست میخوام با ۴ تا تکنیک یا نکته آشناتون بکنم تا بتونید هدلاینهای بهتری رو بنویسید و سعی کنید که ذهن مخاطب رو با این هدلاینها درگیر کنید. هدف نهایی از نوشتن چنین هدلاینهایی جذب کردن مخاطب و وادار کردن اون به مطالعه ادامه مطلب و درگیر شدن با کانتکس هستش.
تکنیکهای نوشتن عنوان مطلب
قبل از هر چیزی اینو بگم که این تکنیکها رو یکجا با همدیگه و به صورت ترکیبی نباید استفاده کنید چون تعارض پیش میآد بینشون. هر کدوم از این تکنیکها رو هم باید در چهارچوب خودش به کار ببرید و ممکنه مثلا تکنیک اول به درد یک وبلاگ رسمی نخوره و بهتر باشه از تکنیک دوم استفاده کنید. یا مثلا تکنیک سوم فقط روی شبکههای اجتماعی جواب میده و به درد وبسایت نمیخوره. در نتیجه عاقلانه تصمیم بگیرید که از کدومشون، کجا استفاده کنید.
۱- روی کنجکاوی مخاطب سرمایهگذاری کنید
با استفاده کردن از یک هدلاین رمزآلود سعی کنید تا کنجکاوی کاربر یا مخاطبتون رو به حد اعلا برسونید. یه بحثی هستش میگن که Mystery Or History? که در بیشتر مواقع جواب همون Mystery هستش. خیلی واضح بگم اینه که کاربر بیشتر وقتا دوست داره وارد یه بازی بشه که معلوم نیست دقیقا نهایتا به چیزی قراره برسه. این دسته از مخاطبین رو باید براساس اون پلتفرم و قسمتی که دارید براشون مینویسید نشانه بگیرید. مخاطبی که برای پیدا کردن یک مطلب آموزشی سر راست وارد وبسایت شما شده ممکنه که از اینجور هدلاینها خوشش نیاد.
مثال: برنده مسابقه فردا کیه؟
مثلا اگه یک وبسایت ورزشی داشته باشید و مخاطبینتون هم توی تب و تاب فوتبال و… باشن با دو حالت از کنجاوی روبرو میشن. مسابقه فردا منظور کدومه؟ خب کی برنده میشه براساس آنالیز و بررسی اینا؟
۲- واضح و صریح بنویسید
یه هدلاین واضح و صریح در واقع به صورتی نوشته میشه که نتیجه کلی مطلب رو به کاربرش بگه و خیلی خودمونی بگم قرار نیست توی این تکنیک مخاطب رو بپیچونیم. چنین هدلاینی مستقیما به کاربر میگه که توی مطلب چه چیزهایی وجود داره و در نهایت چه محتوایی رو قراره مشاهده بکنه. برای وبسایتهایی که مخاطبینش جدیتر هستند و هدفمندتر از حالت قبلی وارد وبسایت میشوند این تکنیک میتونه کاربردی باشه.
مثال: آموزش نصب وردپرس روی لوکال هاست
اگه یه وبسایت آموزشی داشته باشید و از این هدلاین استفاده کنید میتونید هم بهتر کاربر رو جذب کنید و هم سریعتر نیازمندیهاشون رو حل کنید.
۳- قدرت کلمات در نوشتن را در نظر بگیرید
توی هر زبونی یکسری کلمه وجود داره که بسته به ناخودآگاهی جمعی کاربران و بازدیدکنندگان از قدرت و سطح نفوذپذیری بیشتری برخوردار هستند. این موضوع بیشتر یک مقوله روانشناسیه و باید حتما مطالعه خوبی روی این بخش از هدلاین نویسی مطالعه بشه. استفاده از کلمات و جملاتی که به کاربرتون شوک وارد میکنه میتونه خیلی اونا رو درگیر بکنه.
مثال: معاون رئیس جمهور عراق به قتل رسید
ببینید بین کلمات ترور، کشته و قتل یک اشتراک مفهومی وجود دارد اما هر کدوم این کلمات از قدرت متفاوتی برخوردار هستند که در نهایت باعث میشن سطح جذابیت و گیرایی متفاوتی داشته باشه.
۴- باور مخاطبین رو به چالش بکشید + قلقلکشون بدید!
تصور کنید برای مدت طولانی X به عنوان بهترین محصول به مخاطبین معرفی شده و اگه از مخاطبین هم بپرسید میگن که براساس تجربیاتمون X بهترین محصوله. حالا تصور کنید که با معرفی یک محصول جدید قصد دارید این باور رو نابود کنید. همین موضوع رو روی یکی از مقالات وبسایت راکت امتحان کردم و بازدید 100 هزاری گرفت در حالی که مخاطبین مقالات راکت در ماه حول و حوش ۲۰ هزار نفر هستند. لینکش رو توی مثال زیر میارم:
برنامهنویسها و توسعه دهندگان خیلی وقته که میدونن VSCode بهترین ویرایشگر دنیاست و رقیبی براش وجود نداره ولی وقتی چنین هدلاینی رو دیدن با خودشون گفتن مگه میشه؟ بذار ببینیم چیه؟
جمعبندی
هر کدوم از تکنیکهایی که گفته شد در شرایط مربوط به خودش میتونه استفاده خیلی خوبی داشته باشه. انتخاب تکنیک اشتباه برای هر پلتفرمی میتونه نابود کننده باشه! نگید نگفتم ها!
کانتنت مارکتینگ یا بازاریابی محتوا یک روش اثبات شده و قویه که به شرکتها و استارتاپها کمک میکنه تا بتونن خودشون و محصولشون رو به دنیا معرفی بکنند. این شکل از بازاریابی قدمت طولانی داره و خیلی وقته که ازش استفاده میشه. اما با گذشت سالها از استفاده از اون، روشها و تکنیکهای جدیدی توسعه پیدا کرده که ما تولید کنندههای محتوا با این موارد باید سر و کار داشته باشیم.
به هر حال امروز قصد دارم که از مزایا و معایب بازاریابی محتوا بگم تا به صورت خیلی واضحتر و البته درستتری با این موضوع روبرو بشید و در نهایت به صورت منطقیتری سراغ این حالت از بازاریابی برید.
من هر چی فکر کردم و به کلیات ماجرا نگاهی انداختم ۵ مزیت کلی به نظرم اومد که البته همه مزایا بازاریابی محتوا رو شامل نمیشه اما اینها به نظرم مهمترینهاشون هستند:
بالا بردن شانس دیده شدن: محتوا مهمترین المانی هستش که میتونه حضور شما در دنیای اینترنت، شبکههای اجتماعی و موتورهای جستجوگر رو توجیه بکنه. این موارد مهمترین بسترهایی هستند که مشتریان با اونا شما رو میشناسند و در نهایت با شما تعامل برقرار میکنند. در نتیجه یک محتواگذاری خوب، کلید داشتن جایگاه خوب در دنیای اینترنت است.
اعتمادسازی: ایجاد محتوای خوب و بهینه و البته مفید باعث میشه که مشتریها با آسانی بیشتری به شما اعتماد کنند و در نهایت بتوانند از سرویسهای شما بهره ببرند. این نکته اگه به خوبی پیادهسازی بشه میتونه دهن رقیباتون رو سرویس بکنه 🙂
کم هزینه بودن: تولید محتوای خوب یکی از روشهای کم هزینه برای بازاریابی هستش. به نسبت بیشتر حالتهای بازاریابی، محتوا گذاری هزینه کمتری را برای شما ایجاد خواهد کرد.
محتوای بیشتر، شانس بیشتر برای فروش: محتوا یکی از حالتهای بازاریابیست که مستمر بودن و به صورت مداوم تولید کردن آن، نه تنها باعث دور کردن کاربران از خودتان نمیشود بلکه شانس شما برای جذب مخاطب و فروش بیشتر را افزایش میدهد.
نرخ تبدیل بالا: محتوا شانس شما برای تبدیل بازدید کننده به مشتری را بسیار بالا میبرد چرا که جا برای استفاده از CTA و پروموشن در بین محتوا بسیار زیاد بوده و امکانات دیگر برای پیادهسازی تکنیکهای تبدیلات کاربری زیاد وجود دارد.
معایب
۵ تا عیب یا مشکل یا بهتر بگم چالش هم در زمینه Content Marketing وجود داره که اونا رو هم همین زیر گفتم:
زمانبر بودن: محتوا نویسی یکی از کارهاییست که معمولا نسبت به دیگر حالتهای بازاریابی زمانبرتر بوده و در نتیجه به تلاش و مدت زمان زیادی نیاز دارد.
نتایج دیرهنگام: نتیجه بازاریابی محتوا و تاثیرات اون معمولا کمی طول میکشد و در نتیجه اگر برای مشاهده نتایج عجله داشته باشید سراغ محتوا نروید. محتوا یک استراتژی بلند مدت است.
رقابتی: از اونجایی که این شکل از بازاریابی یکی از اصلیترین حالتهای حضور در دنیای آنلاین است، بیشتر شرکتها از این حالت استفاده میکنند و در نتیجه با یک حالت بسیار رقابتی روبرو هستید.
نیاز به مداوم بودن: این مورد یکی از دلایلیست که بسیاری از مجموعهها زود از دست محتوا کلافه میشوند. شما باید در تولید و انتشار محتوا مداوم و مرتب باشید. در غیر اینصورت محتوای شما نمیتواند چندان کاربردی باشد.
نیاز به متخصص: تولید محتوا نیاز به مجموعهای از متخصصین دارد. نویسنده حرفهای، متخصص سئو، دیزاینر و… .
جمعبندی
بازاریابی محتوا یک رویکرد بسیار جدی و البته اثبات شده برای پیشبرد کسب و کارهاست. تلاش کردم تا براساس اونچه که تجربه کردهام در مورد مزایا و معایب بازاریابی محتوا صحبت کنم. امیدوارم مفید بوده باشه.
اولین تجربه حضور من در یک تیم استارتاپی زمانی بود که یک تیم مختص به تولید محتوا در آنجا حضور نداشت و اغلب کارها به صورت آوت-سورس و پروژهای صورت میگرفت. همه کارها هم توسط خود مدیر پیش میرفت و در نتیجه یک مدیر محتوا حرفهای در اونجا وجود نداشت. برای همین بعد از چند ماه کار کردن به صورت پروژهای و… مدیریت تصمیم گرفت تا من رو به عنوان فرد ثابت در زمینه تولید محتوا و مدیریت نویسندگان آوت-سورس استخدام بکنه.
یکی از خوشحال کنندهترین قسمت ماجرا این بود که مدیریت کاری به تجربه کاری طولانی مدت نداشت، بیشتر خروجی اکنون رو در نظر داشت که خوشبختانه نسبت به من نظرش خیلی مثبت بود و به همین دلیل وظایف مختلفی رو بهم داد و اعتماد خوبی بینمون شکل گرفت.
بدون گاید-لاین محتوایی، نمیشه پیش رفت! || منبع تصویر
تجربه شخصی در نوشتن شیوهنامه محتوایی
اولین مواجه من با تولید گاید-لاین محتوایی درست همین زمان شروع شد. من یک هفته وقت خواستم تا یکسری گاید-لاین محتوانویسی رو آماده کنم و در نهایت به نویسندگان آوت سورس بدم تا دقیقا متوجه بشند که چطوری محتوا بنویسند و دیگه وقتی که قصد ویرایش مقالات و رویههای مختلف دیگه رو داشتم وقت زیادی رو تلف نکنم.
همون اول کار من وسوسه شدم که یک اشتباه خیلی لذتبخش رو به عنوان یک «مدیر تولید محتوا» انجام بدم که خیلیها تو دام این اشتباه میافتد و اون هم نوشتن یک گاید-لاین محتوایی سفت و سخت و البته طولانی بود.
اما من همون نقطه شروع تصمیم گرفتم که گاید-لاین محتوایی رو خیلی کوتاه و البته با نکات مهم در نظر بگیرم بجای اینکه راجع به ریز به ریز بحث نوشتن صحبت بکنم و در نهایت طرف با خوندن گاید لاین همون اول کار جا بزنه و بگه آقا من نیستم.
این مسئلهای که بهتون میگم رو جدیدا من باهاش مواجه شدم. اخیرا تصمیم گرفتم تا ساعت کاریم رو بیشتر بکنم و با یک شرکت آموزشی کار کنم و مقالات حوزه برنامهنویسی رو براشون تولید کنم اما مشکل اساسی که در همون اول بوجود اومد ارسال کردن سند گاید-لاینشون برای من بود.
اگه بهتون بگم جمعا ۸۰ صفحه بود شاید باور نکنید اما این واقعیت داره. از چطوری نوشتن ویرگول بگیر تا اینکه پرانتز رو با کدوم کلیدهای کیبورد باید بنویسی و اعداد باید فارسی باشند و هزار مسئله مقدماتی دیگهای که با توجه به رزومه و نمونه کارهایی که براشون ارسال کرده بودم خیلی برام عجیب بود که همچین سندی رو برام ارسال کردند.
جدای از این مسئله گاید-لاین محتوایی هدفش کلا یه چیز دیگهاس! که من اگه به صورت خلاصه بهتون بگم میتونم توی دو هدف کلی قرارش بدم:
خوانا نوشتن متن
پشتیبانی از مارکتینگ محتوا
براساس گاید-لاینی که بنده مشاهده کردم دیدم که هیچکدوم این حالتها به عنوان نقطه هدف در نظر گرفته نشده. اول اینکه اصرار صد در صدی به فارسی نویسی و دور شدن از هر گونه اصطلاح انگلیسی (اونم برای مقالات حوزه تکنولوژی). خب این به زبان خیلی ساده یعنی ناخوانا کردن متن و از بین بردن خوانایی محتوا.
دو اینکه هیچ شکلی از استراتژی محتوایی وجود نداشت بلکه فقط تمرکز روی تولید بیشتر محتوا و کلمات بود. وقتی هم که به آمار مقالات نگاه کردم دیدم بازدید یک مقالهای که ۲۴ ساعت از انتشارش توی وبسایت گذشته ۷ مورد بوده که آمار فاجعهای هستش.
پس گاید-لاین محتوایی باید خیلی این دو نقطه هدف رو دنبال کنه در غیر اینصورت اصول نگارشی و ادبیات اول دبیرستان ربطی به گاید لاین محتوایی نداره هر چند بخشی از اون هستش اما کلا باید توی یک یا نهایتا دو صفحه تمام مسائل مربوط به این موضوع گفته بشه. اگه قراره کسی رو استخدام کنید که ندونه ویرگول رو با کدوم دکمههای کیبرد تایپ کنه همون بهتر که وارد چنین مجموعهای نشه. (حداقل به عنوان محتوانویس!)
گاید لاین یا شیوه نامه محتوایی خوبه به شرطی که بدونیم چرا و چگونه باید از آن استفاده کنیم.
هفتهای که گذشت نسبتا هفته سخت و پر کاری بود، به همین دلیل حتی امروز که جمعه بود نصف تایم روزانهام رو به کارهایی که از پنجشنبه مونده بود اختصاص دادم و بعد از کمی استراحت این گزارش رو نوشتم. فردا هم مثل هفتههای دیگه پروژههای جدید شروع میشند و در نهایت تا جمعه هفته آینده و یک گزارش کار هفتگی دیگه ادامه پیدا میکنند.
مطلبی که در ادامه میخونید ترکیبی از ترجمه و نگارش مطلبی هستش با عنوان In-depth guide to how Google Search works که جزو مستندات اصلی خود Google Developer هستش. سعی میکنم مطالب رو به زبان ساده بگم و هر جایی که نیاز به توضیح اضافی داشت اونو میذارم. مطالبی که اضافه میشن رو با بکگراند زرد مینویسم.
گوگل یه موتور جستجوگر تمام و کمال خودکاره و از یه نرم افزاری به اسم Web Crawler یا خزنده وب برای کشف صفحات مختلف وب استفاده میکنه. اینکار به صورت مرتب انجام میشه و در نهایت صفحاتی که پیدا میشن وارد خود ایندکس گوگل خواهند شد. در واقع بیشتر صفحاتی که در نتایج گوگل مشاهده میکنید به صورت دستی وارد نشدن بلکه از طریق این نرم افزار ایندکس شدند. توی این مطلب به صورت قدم به قدم با چگونگی کار کردن گوگل و ایندکس کردن محتوا آشنا میشیم. برای کسی که قدم اول سئو رو برمیداره این مطلب مطمئنا جای خوبی برای یادگیری خواهد بود.
یک نکته مهم قبل از شروع
قبل از اینکه با جزئیات اینکه گوگل چگونه کار میکند آشنا شویم لازم به ذکر است بگوییم که گوگل به هیچ شیوهای برای پیمایش یا ایندکس کردن یک وبسایت پول دریافت نمیکند و از کسی هم بابت این کار پولی را قبول نمیکند. اگر کسی چنین ادعایی داشت بدانید که اشتباه میکند.
همچنین گوگل هیچگونه پیمایش یا ایندکس کردنی را تضمین نمیکند. حتی اگر وبسایت شما تمام اصول اولیه و استاندارد گوگل را رعایت کرده باشد باز هم ضمانتی برای انجام چنین کاری نیست. حالا بیا این رو به کارفرما بگو!
Google doesn’t guarantee that it will crawl, index, or serve your page, even if your page follows the Google Search Essentials.
سرچ گوگل براساس سه مرحله پیش میرود که البته تمام صفحات و وبسایتها از این سه مرحله رد نخواهند شد:
کرالینگ یا خزندگی یا پیمایش یا Crawling: گوگل در این مرحله، متون، تصاویر و ویدیوهای پیدا شده توسط نرم افزار Crawler را دانلود میکند.
ایندکسینگ: گوگل در این مرحله متون، تصاویر و ویدیوهای پیدا شده روی صفحات را آنالیز یا بررسی کرده و آنها را در ایندکس خود که یک دیتابیس بزرگ است ذخیره میکند.
آمادهسازی نتایج جستجو: زمانی که یک کاربر جستجویی انجام دهد، اگر مطالب ایندکس شده با کوئری کاربر تطابق داشته باشند گوگل آن را به کاربر نشان خواهد داد.
حالا بیایید دونه دونه با این سه مرحله آشنا بشیم.
کرالینگ یا Crawling
مرحله اول مربوط به کشف صفحات در دنیای اینترنت است. از اونجایی که یک رجیستری یا یک مخزن مشترک برای تمام صفحات وب وجود نداره، گوگل مجبوره که به صورت مرتب و همیشگی صفحات مختلف رو برای آپدیتهای جدید نگاه کنه و اونا رو پیمایش بکنه. بعد از اینکار گوگل این صفحات رو داخل لیست صفحات خودش قرار میده. به این پروسه URL discovery میگن. بعضی از برگهها خیلی سریع پیدا میشن به این دلیل که گوگل قبلا اونا رو دیده اما بعضی از لینکها و صفحات که برای گوگل تازگی داره، از طریق یکسری صفحه شناخته شده که به اون صفحه نا شناخته لینک دادن پیدا میشن. برای مثال یک Hub Page1 مثل صفحه دستهبندی که به یک مطلب جدید لینک میده.
زمانی که گوگل یک آدرس (صفحه) جدید را کشف کرد ممکن است که وارد آن شود و متوجه شود که چه اطلاعاتی در آن وجود دارد. برای این کار ما از حجم عظیمی از کامپیوترها برای کرال کردن برگهها و آدرسهای مختلف استفاده میکنیم. برنامهای که مسئول دریافت یا Fetch کردن اطلاعات است Googlebot نام دارد که با نامهایی مانند کرالر، ربات، بات یا اسپایدر نیز شناخته میشود. Googlebot از یک الگوریتم برای اینکه بهفمد چه وبسایتی را باید پیمایش بکند استفاده میکند. همچنین چه تعداد برگه را در این وبسایت «چه زمانهایی» پیمایش بکند نیز در الگوریتم تعریف میشود.
البته به عنوان یک نکته مهم در نظر داشته باشید که Googlebot نمیتواند تمام وبسایت را کرال بکند. گاهی اوقات بعضی از برگهها برای برای کرال شدن نیاز به انجام فرایند login دارند و گاهی اوقات هم خود صاحب وبسایت به خزندهها اجازه ورود را نمیدهد. همچنین گوگل برای پیدا کردن تمام محتوای وبسایت هر فایل جاوا اسکریپتی موجود را توسط کروم اجرا میکند چرا که برخی از محتوا پس از اجرای این فایلها نشان داده میشوند.
در نهایت کرال کردن وبسایت به میزان دسترسی Googlebot به خود وبسایت بستگی دارد. برخی از مشکلات کلی که باعث میشود تا باتها نتوانند به وبسایت دست پیدا بکنند عبارت هستند از:
مشکلات سروری که وبسایت را میزبانی میکند
مشکلات مربوط به شبکه
قواعد وبسایت و فایل robots.txt که اجازه دسترسی به باتها را نمیدهند
ایندکسینگ
بعد از اینکه یک صفحه کرال شد، گوگل تلاش میکند تا محتویات آن را درک کند. نام این مرحله ایندکسینگ است و شامل مراحلی برای پردازش و آنالیز محتوای متنی، تگهای کلیدی، خاصیتها، تصاویر، ویدیوها و… میشود.
در حین انجام این کارها گوگل از تکراری نبودن محتوای این برگه و نبود محتوایی مشابه این روی اینترنت یا فضای کانونیکال اطمینان حاصل میکند. کانونیکال صفحهای است که ممکن است در نتایج جستجو به کاربران نشان داده شود. برای انتخاب کانونیکال ابتدا باید برگههایی که به هم دیگر شبیه هستند را پیدا کنیم و بعد برگهای که از همه بهتر است (به لحاظ کیفی) را انتخاب خواهیم کرد. برگهها دیگر در این حالت به عنوان نسخههای جایگزینی در نظر گرفته میشوند که ممکن است محتوای متفاوتی نیز ارائه دهند. این برگهها براساس یکسری المانهای جداگانه انتخاب یا به کاربر نمایش داده خواهند شد.
در نهایت اطلاعات جمعآوری شده از کانونیکال و محتوای آن ممکن است در Google Index که یک دیتابیس بسیار بزرگ است ذخیره شود. البته ایندکس کردن تضمینی نیست و ممکن است صفحاتی باشند که توسط گوگل ایندکس نشوند. جدای از آن در برخی از حالات ایندکس نشدن به دلیل عواملی مانند زیر اتفاق میافتد:
کیفیت محتوا پایین باشد
قواعد meta مربوط به robot اجازه چنین کاری را ندهند
طراحی و کاربری وبسایت به گونهای باشد که ایندکس پذیر نباشد
آمادهسازی نتایج جستجو
زمانی که یک کاربر یک عبارت را برای جستجو انتخاب میکند ما سعی میکنیم در میان صفحاتی که ایندکس کردهایم بهترین و مرتبطترین موضوعات را برای وی برگردانیم. خود این مرتبط بودن به صدها فاکتور مختلف مربوط میشود. زبان کاربر، موقعیت مکانی، دستگاهی که از آن استفاده میکند و… . برای مثال اگر کسی در ایران به دنبال دوچرخه باشد محتوایی که به وی تحویل داده میشود با کسی که در آلمان به دنبال دوچرخه است متفاوت خواهد بود.
هاب پیج به یک برگه مرکزی گفته میشه که اطلاعات مربوط به صفحات و لینکهای دیگری در اون وجود دارد. ↩︎
ساده و همه فهم بود احساس میکنم 🤔 – براساس یک نقشه محتوایی پیش میرم. باشد که منبع خوبی برای یادگیری سئو رو ایجاد کنم.
این دوره آموزشی سال ۹۹ توی فرانش منتشر شد. نسبتا قدیمیه و وبسایت فرانش هم که دیگه از کار افتاده. اون موقع خیلی واکنشهای خوبی به این دوره بود و حیفم اومد روی یوتیوب آپلود نکنم. مطمئنا میتونه به خیلیها کمک بکنه که سریع گیت و گیتهاب رو یاد بگیرن.
دوره سریع گیت و گیتهاب روی یوتیوب (فیلتر شکن روشن)
متن اصلی دوره: آموزشهای بسیار زیادی برای یادگیری گیت و گیتهاب وجود دارد، اما اغلب آنها به شما درک بسیار عمیق و پیچیدهای از گیت را میدهند و این موضوع به نظر نمیرسد برای فردی که میخواهد سریع راه بیافتد مناسب باشد. من در این دوره آموزشی قصد دارم تا شما را به صورت بسیار سریعی با گیت و گیتهاب آشنا بکنم. هدف من این است که شما بتوانید پروژه خودتان را با استفاده از سیستم کنترل نسخه گیت مدیریت کنید و همچنین بتوانید آن را در گیتهاب به اشتراک بگذارید. علاوه بر این موارد من در بخش پایانی به شما چند وبسایت را معرفی میکنم که از طریق آنها میتوانید دانش خودتان را از گیت به سطح جدیدی ببرید و درک عمیقتری از این موضوع پیدا کنید.
حاصل دوره: شما در پایان با شیوه استفاده از گیت و گیتهاب آشنا خواهید شد.